داستان حضرت موسی و بدترین مخلوق خدا
داستان مناجات حضرت موسی با خدا
۱۴۰۰-۰۴-۱۹
چهار توصیه خداوند به حضرت موسی
۱۴۰۰-۰۴-۱۹

داستان حضرت موسی و بدترین مخلوق خدا

در روایتی آمده است که خداوند به حضرت موسی علیه السلام فرمود: «بار دیگر که برای مناجات آمدی، بدترین مخلوق مرا به همراه بیاور!»

 

موسی (علیه السلام) هنگام بازگشت در فکر فرو رفت که چه کسی را ببرد؟

به هرکس که می اندیشید با خود می گفت: «شاید خدا او را دوست داشته باشد»

سرانجام موسی (علیه السلام) سگی را یافت که تمام بدنش را کِرم گرفته و لاشه گندیده اش رها شده بود و بوی عفونتش رهگذران را آزار می داد. با خود گفت: شاید این منفورترین موجود نزد خدا باشد؛ اما این مطلب به ذهنش خطور کرد که شاید خدا همین موجود را نیز دوست داشته باشد.

هنگامی که به میقات رفت، ندا رسید: «ای موسی! چیزی به همراه نیاوردی؟!»

موسی علیه السلام پاسخ داد: «به هرچه نگریستم، آن را شایسته دوست داشتن تو دیدم».

ندا رسید: «ای موسی! اگر آن سگ را به همراه آورده بودی، از چشم ما می افتادی!» و یا در جایی دیگر آمده است: «ای موسی به عزت و جلالم قسم، اگر آن سگ را می آوردی نامت را از دیوان انبیاء محو می کردم»

نتیجه گیری:
«خودمون رو برتر از دیگران می بینیم …
همه رو کوچکتر از خود میدونیم…
سر هر جریانی فوری خودمون رو با دیگری مقایسه میکنیم.. .
همینکه یه خوبی در خودمون دیدیم مقایسه شروع میشه . ……
من نمازخونم و فلانی نماز نمیخونه …….
من با حجابم و فلانی بی حجاب ………..
اینا همه دام های لطیف و نرم شیطان خبیث هست عزیزان ….همیشه باید خودمون رو نیازمند خوبی های بیشتر بدانیم.»

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *