غزل حافظ شماره 119
غزل حافظ شماره 118
۱۳۹۷-۰۳-۱۰
غزل حافظ شماره 129
۱۳۹۷-۰۳-۱۰

غزل حافظ شماره 119

     

دلی که غیب نمای است و جام جم دارد

ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد

به خط و خال گدایان مده خزینه دل

به دست شاهوشی ده که محترم دارد

نه هر درخت تحمل کند جفای خزان

غلام همت سروم که این قدم دارد

رسید موسم آن کز طرب چو نرگس مست

نهد به پای قدح هر که شش درم دارد

زر از بهای می اکنون چو گل دریغ مدار

که عقل کل به صدت عیب متهم دارد

ز سر غیب کس آگاه نیست قصه مخوان

کدام محرم دل ره در این حرم دارد

دلم که لاف تجرد زدی کنون صد شغل

به بوی زلف تو با باد صبحدم دارد

مراد دل ز که پرسم که نیست دلداری

که جلوه نظر و شیوه کرم دارد

ز جیب خرقه حافظ چه طرف بتوان بست

که ما صمد طلبیدیم و او صنم دارد

تعبیر غزل

تو که خودت به همه چیز واقف هستی پس چرا غصه می خوری. کاری نکن که احترام خودت را از دست بدهی. سرمایه ی اندک تو تبدیل به بزرگترین سرمایه ها خواهد شد. و این بخاطر تدبیر و عقل خودت می باشد. تو از خدا طلب کن او هم به تو کرم می کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *