غزل حافظ شماره 255
غزل حافظ شماره 254
۱۳۹۷-۰۳-۱۳
غزل حافظ شماره 256
۱۳۹۷-۰۳-۱۳

غزل حافظ شماره 255

 

یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور

گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت (نگشت)
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب
باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور

ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور

گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور

حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور

حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور

تعبیر غزل

گم کرده ی خود را پیدا می کنی و روزگار پر درد و رنجت تبدیل به خوشبختی می شود. بد به دل خود راه نده. اگر امروز به مراد نرسی فردا حتما” نشانه هایی از پایان غم خواهی دید چون با خدا هستی همیشه از بلایا نجات پیدا می کنی. باز هم در خلوت قرآن بخوان تا برای رسیدن به مقصد راهت را گم نکنی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *