غزل حافظ شماره 267
غزل حافظ شماره 266
۱۳۹۷-۰۳-۱۳
غزل حافظ شماره 268
۱۳۹۷-۰۳-۱۳

غزل حافظ شماره 267

 

ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس
بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس

منزل سلمی که بادش هر دم از ما صد سلام
پرصدای ساربانان بینی و بانگ جرس

محمل جانان ببوس آن گه به زاری عرضه دار
کز فراقت سوختم ای مهربان فریاد رس

من که قول ناصحان را خواندمی قول رباب
گوشمالی دیدم از هجران که اینم پند بس

عشرت شبگیر کن می نوش کاندر راه عشق
شبروان را آشنایی‌هاست با میر عسس

عشقبازی کار بازی نیست ای دل سر بباز
زان که گوی عشق نتوان زد به چوگان هوس

دل به رغبت می‌سپارد جان به چشم مست یار
گر چه هشیاران ندادند اختیار خود به کس

طوطیان در شکرستان کامرانی می‌کنند
و از تحسر دست بر سر می‌زند مسکین مگس

نام حافظ گر برآید بر زبان کلک دوست
از جناب حضرت شاهم بس است این ملتمس

تعبیر غزل

انتظار شما را بی طاقت کرده و در استرس و نگرانی هستید که آیا معشوق نیز شما را دوست دارد یا خیر. در عشق و غاشقی درد و رنج طبیعی است، اندوهگین نباشید، به زودی خبرهای خوبی به شما خواهد رسید و لطف شخصی شامل حال شما خواهد شد.

آینده خوبی در پیش داری و با تلاش و کوشش به جایی خواهید رسید که دیگران حیرت زده خواهند شد. به شرط آن که ترس را کنار گذاشته و سختی های مسیر را تحمل کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *