غزل حافظ شماره 455
غزل حافظ شماره 454
۱۴۰۰-۰۲-۲۰
غزل حافظ شماره 456
۱۴۰۰-۰۲-۲۰
غزل حافظ شماره 455

عمر بگذشت به بی‌حاصلی و بوالهوسی
ای پسر جام می‌ام ده که به پیری برسی

چه شکرهاست در این شهر که قانع شده‌اند
شاهبازان طریقت به مقام مگسی

دوش در خیل غلامان درش می‌رفتم
گفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی

با دل خون شده چون نافه خوشش باید بود
هر که مشهور جهان گشت به مشکین نفسی

لمع البرق من الطور و آنست به
فلعلی لک آت بشهاب قبس

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
وه که بس بی‌خبر از غلغل چندین جرسی

بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن
حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی

تا چو مجمر نفسی دامن جانان گیرم
جان نهادیم بر آتش ز پی خوش نفسی

چند پوید به هوای تو ز هر سو حافظ
یسر الله طریقا بک یا ملتمسی

تعبیر غزل

عمر خود را به بطالت می گذرانید و وقت های پرارزش جوانی را در پی چیزهای بی ارزش هستید. اگر قصد رسیدن به مدارج بالا دارید با بزرگان مشورت کرده و از تجربه آن ها بهره مند شوید.

کمی ظاهربین هستید و همین باعث شده با دیدن ظاهر زندگی دیگران خود را بی ارزش و کم بشمارید. خودباوری خود را تقویت کنید. به موفقیت های زیادی دست پیدا خواهید کرد و شهرت شما همه جا می پیچد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *