ای عاشقان ای عاشقان پیمانهها پر خون کنید
وز خون دل چون لالهها رخسارهها گلگون کنید
دیوانه چون طُغیان کند زنجیر و زندان بشکند
از زلف لیلی حلقهای در گردن مجنون کنید
نوری برای دوستان دودی به چشم دشمنان
من دل بر آتش مینهم این هیمه را افزون کنید
آمد یکی آتش سوار بیرون جَهید از این حِصار
تا بردمد خورشید نو شب را ز خود بیرون کنید