داستان رزمی کار نقابدار
داستان نانوا و شیوانا
۱۴۰۰-۰۴-۲۰
داستان شیوانا: مثبت و منفی
۱۴۰۰-۰۴-۲۱

داستان رزمی کار نقابدار

یک عده رزمی کار از دیاری دور به دهکده شیوانا آمدند

و رییس گروه از شیوانا خواست تا امکان برگزاری یک مسابقه رزمی بین گروه او

و شاگردان رزمی کار مدرسه شیوانا را فراهم سازد

تا قدرت رزمی کارها با یکدیگر سنجیده شود

وقتی زمان مبارزه فرارسید شاگردان متوجه شدند که رزمی کاران غریبه به صورت خود نقاب زده

و بدن خود را به رنگ های ترسناکی درآورده اند

از دیدن این چهره ها ترس و دلهره در دل شاگردان مدرسه افتاد و آنها نزد شیوانا آمدند و راه چاره طلبیدند

شیوانا نگاهی به بدن نقاشی شده و نقاب های ترسناک رزمی کاران غریبه انداخت

و با خنده گفت :  چقدر ساده اید!

آنها اگر چیزی در چنته داشتند و ماهر بودند دیگر نیازی به لباس و پوشش اضافی و نقاب برای پنهان شدن نداشتند

برعکس با افتخار چهره واقعی خود را نشان می دادند

و بدون هیچ پوشش اضافی با لباس معمولی ظاهر می شدند

تا همه قیافه آنها را به خاطر بسپارند

وقتی می بینید یک شخص نقاب می زند و چهره واقعی خود را زیر آرایش و رنگ پنهان می کند

بدانید که از چیزی می ترسد و می خواهد زیر نقاب آن چیز را مخفی کند

تا شما این ترس را نبینید

با شجاعت و اقتدار مبارزه کنید و حریفان را بر اساس حرکات و روش مبارزه و نه قیافه و شکل ظاهر ارزیابی کنید

مبارزه شروع شد و شاگردان شیوانا در همان دور اول تمام رزمی کاران غریبه را وادار به قبول شکست کردند

مبارزه که به پایان رسید، رییس رزمی کاران غریبه نزد شیوانا آمد و با شرمندگی گفت :

این اولین جایی است که مردم اینگونه با ما برخورد می کردند

بد نیست بدانید که در تمام شهرها و روستاهایی که سر راهمان بود

رزمی کاران محلی به محض اینکه ما را در قیافه و آرایش ترسناک مان می دیدند

میدان را واگذار می کردند و تسلیم می شدند

اما اینجا همه خوب جنگیدند و ما را به راحتی شکست دادند

دلیلش چه بود؟

شیوانا تبسمی کرد و گفت :

آنها خیلی ساده توانستند چهره واقعی پشت نقاب شما را ببینند

برای همین دیگر ترسناک نبودید!

به همین سادگی!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *