غزل حافظ شماره 162
غزل حافظ شماره 161
۱۳۹۷-۰۳-۱۰
غزل حافظ شماره 163
۱۳۹۷-۰۳-۱۰

غزل حافظ شماره 162

   

خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد

که در دستت به جز ساغر نباشد

زمان خوشدلی دریاب و در یاب

که دایم در صدف گوهر نباشد

غنیمت دان و می خور در گلستان

که گل تا هفته دیگر نباشد

ایا پرلعل کرده جام زرین

ببخشا بر کسی کش زر نباشد

بیا ای شیخ و از خمخانه ما

شرابی خور که در کوثر نباشد

بشوی اوراق اگر همدرس مایی

که علم عشق در دفتر نباشد

ز من بنیوش و دل در شاهدی بند

که حسنش بسته زیور نباشد

شرابی بی خمارم بخش یا رب

که با وی هیچ درد سر نباشد

من از جان بنده سلطان اویسم

اگر چه یادش از چاکر نباشد

به تاج عالم آرایش که خورشید

چنین زیبنده افسر نباشد

کسی گیرد خطا بر نظم حافظ

که هیچش لطف در گوهر نباشد

تعبیر غزل

قدر جوانیت را بدان و به خاطر مسائل کوچک غمگین نباش. وجودت مثل گلستانی است که چند روزی سبز و با طراوت است و بعد خزان زندگی آن را از بین می برد. اگر می خواهی عمری دراز داشته باشی به مستمندان کمک کن. ناجی تو کسی غیر از خدا نیست و اوست که زینت دهنده ی دلهاست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *