حافظ غزل حافظ شماره 167 ۱۳۹۷-۰۳-۱۰۱۴۰۰-۰۲-۱۱ admin 34 Views ۰ دیدگاه غزل حافظ شماره 167 غزل حافظ شماره 167 ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شددل رمیده ما را رفیق و مونس شدنگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشتبه غمزه مسئله آموز صد مدرس شدبه بوی او دل بیمار عاشقان چو صبافدای عارض نسرین و چشم نرگس شدبه صدر مصطبهام مینشاند اکنون دوستگدای شهر نگه کن که میر مجلس شدخیال آب خضر بست و جام اسکندربه جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شدطربسرای محبت کنون شود معمورکه طاق ابروی یار منش مهندس شدلب از ترشح می پاک کن برای خداکه خاطرم به هزاران گنه موسوس شدکرشمه تو شرابی به عاشقان پیمودکه علم بیخبر افتاد و عقل بیحس شدچو زر عزیز وجود است نظم من آریقبول دولتیان کیمیای این مس شدز راه میکده یاران عنان بگردانیدچرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد تعبیر غزل اگر تا به امروز دوست و همراهی نداشته ای به خاطر این اسست که خودت نمی خواستی تا امروز دنیا بر وفق مرادت نبوده وای این دوران رو به اتمام است و بخت و اقبال خوشی در راه است. منفی باف نباش، اختیارت را دست کسی نده. PlayStop باز کردن X