حافظ غزل حافظ شماره 213 ۱۳۹۷-۰۳-۱۰۱۴۰۰-۰۲-۱۱ admin 37 Views ۰ دیدگاه غزل حافظ شماره 213 غزل حافظ شماره 213 گوهر مخزن اسرار همان است که بودحقه مهر بدان مهر و نشان است که بودعاشقان زمره ارباب امانت باشندلاجرم چشم گهربار همان است که بوداز صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبحبوی زلف تو همان مونس جان است که بودطالب لعل و گهر نیست وگرنه خورشیدهمچنان در عمل معدن و کان است که بودکشته غمزه خود را به زیارت دریابزان که بیچاره همان دلنگران است که بودرنگ خون دل ما را که نهان میداریهمچنان در لب لعل تو عیان است که بودزلف هندوی تو گفتم که دگر ره نزندسالها رفت و بدان سیرت و سان است که بودحافظا بازنما قصه خونابه چشمکه بر این چشمه همان آب روان است که بود تعبیر غزل اسرار خویش را حفظ کن و هیچ نشانه ایی از این اسرار به کسی نگو. در جستجوی چیز با ارزشی هستی که هم ارزش معنوی و هم مادی دارد. گاهی آنقدر نگران می شوی که رشته ی کار از دستت خارج می شود. به قول حافظ نیت شما چون آب روانی در حال رسیدن است. PlayStop باز کردن X