غزل حافظ شماره 215
غزل حافظ شماره 214
۱۳۹۷-۰۳-۱۰
غزل حافظ شماره 217
۱۳۹۷-۰۳-۱۰

غزل حافظ شماره 215

   

به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود

که جوش شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود

حدیث عشق که از حرف و صوت مستغنیست

به ناله دف و نی در خروش و ولوله بود

مباحثی که در آن مجلس جنون می‌رفت

ورای مدرسه و قال و قیل مسئله بود

دل از کرشمه ساقی به شکر بود ولی

ز نامساعدی بختش اندکی گله بود

قیاس کردم و آن چشم جادوانه مست

هزار ساحر چون سامریش در گله بود

بگفتمش به لبم بوسه‌ای حوالت کن

به خنده گفت کی ات با من این معامله بود

ز اخترم نظری سعد در ره است که دوش

میان ماه و رخ یار من مقابله بود

دهان یار که درمان درد حافظ داشت

فغان که وقت مروت چه تنگ حوصله بود

تعبیر غزل

خودت را با دیگری مقایسه نکن و گله از بخت خود نداشته باش. تمام مشغله و کارهای درهم تو سر و سامان پیدا می کند، مانعی پیش پای تو است که با فکر و تدبیر خودت برداشته می شود. درد تو درمان پذیر است، کمی حوصله داشته باش.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *