غزل حافظ شماره 231
غزل حافظ شماره 229
۱۴۰۰-۰۲-۱۸
غزل حافظ شماره 230
۱۴۰۰-۰۲-۱۸

غزل حافظ شماره 231

 

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید

گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید

گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید

گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید

گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد
گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید

گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید

گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد
گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید

گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد
گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید

تعبیر غزل

صبور باشید و صداقت پیشه کنید تا به مراد دل برسید. توکل به خداوند گره گشای مشکلات شماست و غم و اندوه را از دل برطرف خواهد کرد. از لحظات کمال استفاده را کرده و قدر آن را بدانید.

دوران غم و غصه کوتاه است و همین دوران کوتاه تجربه های عظیمی به شما خواهد بخشید. خداوند به دل بندگان خود آگاه است. همه چیز را به خودش بسپارید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *