غزل حافظ شماره 235
غزل حافظ شماره 234
۱۳۹۷-۰۳-۱۳
غزل حافظ شماره 238
۱۳۹۷-۰۳-۱۳

غزل حافظ شماره 235

   

زهی خجسته زمانی که یار بازآید

به کام غمزدگان غمگسار بازآید

به پیش خیل خیالش کشیدم ابلق چشم

بدان امید که آن شهسوار بازآید

اگر نه در خم چوگان او رود سر من

ز سر نگویم و سر خود چه کار بازآید

مقیم بر سر راهش نشسته‌ام چون گرد

بدان هوس که بدین رهگذار بازآید

دلی که با سر زلفین او قراری داد

گمان مبر که بدان دل قرار بازآید

چه جورها که کشیدند بلبلان از دی

به بوی آن که دگر نوبهار بازآید

ز نقش بند قضا هست امید آن حافظ

که همچو سرو به دستم نگار بازآید

تعبیر غزل

خوشحال باش. روزی فرخنده که منتظرش بودی رسیده است و این به خاطر صبر و امیدواری خود توست. دلت آرام می گیرد. ستم هایی که به تو کرده اند فراموش کن که تو به مرادت رسیده ای. این کار قضا و جزئی از سرنوشت تو بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *