غزل حافظ شماره 325
غزل حافظ شماره 324
۱۳۹۷-۰۳-۱۳
غزل حافظ شماره 326
۱۳۹۷-۰۳-۱۳

غزل حافظ شماره 325

 

گر دست دهد خاک کف پای نگارم
بر لوح بصر خط غباری بنگارم

بر بوی کنار تو شدم غرق و امید است
از موج سرشکم که رساند به کنارم

پروانه او گر رسدم در طلب جان
چون شمع همان دم به دمی جان بسپارم

امروز مکش سر ز وفای من و اندیش
زان شب که من از غم به دعا دست برآرم

زلفین سیاه تو به دلداری عشاق
دادند قراری و ببردند قرارم

ای باد از آن باده نسیمی به من آور
کان بوی شفابخش بود دفع خمارم

گر قلب دلم را ننهد دوست عیاری
من نقد روان در دمش از دیده شمارم

دامن مفشان از من خاکی که پس از من
زین در نتواند که برد باد غبارم

حافظ لب لعلش چو مرا جان عزیز است
عمری بود آن لحظه که جان را به لب آرم

تعبیر غزل

در دوستی از جان مایه می گذارید و هرچه بتوانید برای دوستان انجام می دهید، اما لازم است از یکرنگ بودن آن ها نیز مطمئن شوید که آیا در همه لحظات با شما همراهی می کنند یا فقط شریک شادی و خوشی این روزها هستند.

دست به خیر داشته باشید تا بعد از مرگ نیز نام نیک شما به جا بماند. از یاد خدا غافل نشوید و او را عبادت کنید که آرامش دل نزد اوست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *