غزل حافظ شماره 343
غزل حافظ شماره 344
۱۳۹۷-۰۳-۱۸
غزل حافظ شماره 346
۱۳۹۷-۰۳-۱۸

غزل حافظ شماره 343

چل سال بیش رفت که من لاف می‌زنم
کز چاکران پیر مغان کمترین منم

هرگز به یمن عاطفت پیر می فروش
ساغر تهی نشد ز می صاف روشنم

از جاه عشق و دولت رندان پاکباز
پیوسته صدر مصطبه‌ها بود مسکنم

در شان من به دردکشی ظن بد مبر
کآلوده گشت جامه ولی پاکدامنم

شهباز دست پادشهم این چه حالت است
کز یاد برده‌اند هوای نشیمنم

حیف است بلبلی چو من اکنون در این قفس
با این لسان عذب که خامش چو سوسنم

آب و هوای فارس عجب سفله پرور است
کو همرهی که خیمه از این خاک برکنم

حافظ به زیر خرقه قدح تا به کی کشی
در بزم خواجه پرده ز کارت برافکنم

تورانشه خجسته که در من یزید فضل
شد منت مواهب او طوق گردنم

تعبیر غزل

از گذر عمر و جوانی غافل بوده و فرصت های زیادی را از دست دادید، حیف که دوران جوانی دیگر هرگز بازنمی گردد. هدف هایی برای خود دارید اما هیچ تلاشی برای رسیدن به آن ها نمی کنید.

معتقدید سرنوشت و تقدیر برای شما بد خواسته و آدم بدشانسی هستید اما مقصر اصلی خودتان هستید که به اندازه کافی ارزش لحظات را درک نکردید. ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه است. هنوز فرصت هست، دل به خدا بسپرید و از جا بلند شوید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *