غزل حافظ شماره 397
غزل حافظ شماره 396
۱۴۰۰-۰۲-۱۹
غزل حافظ شماره 399
۱۴۰۰-۰۲-۱۹
غزل حافظ شماره 397

ز در درآ و شبستان ما منور کن
هوای مجلس روحانیان معطر کن

اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباز
پیاله‌ای بدهش گو دماغ را تر کن

به چشم و ابروی جانان سپرده‌ام دل و جان
بیا بیا و تماشای طاق و منظر کن

ستاره شب هجران نمی‌فشاند نور
به بام قصر برآ و چراغ مه برکن

بگو به خازن جنت که خاک این مجلس
به تحفه بر سوی فردوس و عود مجمر کن

از این مزوجه و خرقه نیک در تنگم
به یک کرشمه صوفی وشم قلندر کن

چو شاهدان چمن زیردست حسن تواند
کرشمه بر سمن و جلوه بر صنوبر کن

فضول نفس حکایت بسی کند ساقی
تو کار خود مده از دست و می به ساغر کن

حجاب دیده ادراک شد شعاع جمال
بیا و خرگه خورشید را منور کن

طمع به قند وصال تو حد ما نبود
حوالتم به لب لعل همچو شکر کن

لب پیاله ببوس آنگهی به مستان ده
بدین دقیقه دماغ معاشران تر کن

پس از ملازمت عیش و عشق مه رویان
ز کارها که کنی شعر حافظ از بر کن

تعبیر غزل

سختی و مشکلات در زندگی همه هست، صبوری و شکیبایی در مقابل سختی هاست که باعث موفقیت افراد می شود. شک نکنید که سرانجام نتیجه صبر و بردباری خود را خواهید دید.

به قول و قرار خود عمل کنید و خجالت را کنار بگذارید. خواسته دل را از خدا طلب کنید که از دل همه ما آگاه است و دعای شما را مستجاب خواهد کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *