غزل حافظ شماره 446
غزل حافظ شماره 445
۱۴۰۰-۰۲-۲۰
غزل حافظ شماره 447
۱۴۰۰-۰۲-۲۰
غزل حافظ شماره 446

صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری
به یادگار بمانی که بوی او داری

دلم که گوهر اسرار حسن و عشق در اوست
توان به دست تو دادن گرش نکو داری

در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز این قدر که رقیبان تندخو داری

نوای بلبلت ای گل کجا پسند افتد
که گوش و هوش به مرغان هرزه گو داری

به جرعه تو سرم مست گشت نوشت باد
خود از کدام خم است این که در سبو داری

به سرکشی خود ای سرو جویبار مناز
که گر بدو رسی از شرم سر فروداری

دم از ممالک خوبی چو آفتاب زدن
تو را رسد که غلامان ماه رو داری

قبای حسن فروشی تو را برازد و بس
که همچو گل همه آیین رنگ و بو داری

ز کنج صومعه حافظ مجوی گوهر عشق
قدم برون نه اگر میل جست و جو داری

تعبیر غزل

در روزهای گذشته و خاطرات غرق شده و دل تان سرشار از اسرار زیبا می باشد. حرفان زیادی سر راه شما قرار گرفته اند، از انجام کارهایی که در آینده باعث حسرت و ندامت خواهد شد پرهیز کنید.

در میان دوستان و آشنایان افرادی هستند که می توانند در راه رسیدن به اهداف تان شما را یاری دهند. راه خوبی را انتخاب کرده اید، برای پیدا شدن گمشده بیشتر جستجو کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *