داستان شیوانا: مقصر خودتی
داستان اشک از شیوانا
۱۴۰۰-۰۳-۲۱
داستان زیبای شیوانا: مهاجرت
۱۴۰۰-۰۳-۲۱

داستان شیوانا: مقصر خودتی

مردی جوان نزد شیوانا آمد و به او گفت که از همسرش به خاطر شیطنت هایش راضی نیست!

و می خواهد از او جدا شود و همسر دیگری اختیار کند!

چرا که او افسر گارد امپراتور است و باید همسر و فرزندانش وقار خاصی داشته باشند

اما همسر جوانش بی پروا و جسور است و در مقابل خانواده های افسران دیگر ، سبک رفتار می کند.

شیوانا تبسمی کرد و گفت :  آیا او قبلا هم چنین بوده است!؟

مرد جوان پاسخ داد : ” نه به این اندازه ! شدت شیطنتش در منزل من بیشتر شده است!”

شیوانا گفت :

بی فایده است تو با هر زن دیگر هم که ازدواج کنی مدتی بعد رفتار و حرکات و سکنات همین زن اول تو به همسر بعدی ات سرایت می کند!

چرا که این تو هستی که رگ شیطنت را در رفتار همسرت تقویت می کنی!

مرد جوان با تعجب پرسید:

یعنی می گوئید نفر بعد هم چنین خواهد شد!؟

شیوانا سری تکان داد و گفت: آری !

در وجود همه انسان ها رگه های شیطنت و پاکدامنی و وقار و سبک مغزی وجود دارد

این همراهان هستند که تعیین می کنند کدام رگه تحریک و فعال شود

تو هر همسری اختیار کنی همین رگه را در او فعال خواهی کرد

چرا که تو چنین می پسندی ! تو ارزش ها و خواسته های خود را تغییر بده همسرت نیز چنان خواهد شد

آنگاه شیوانا تبسمی کرد و از افسر جوان پرسید:

و مگر نه اینکه تو همسرت را قبل از ازدواج به خاطر همین جسارت و بی پروایی اش پسندیدی و شیفته اش شدی!؟

افسر جوان با تبسمی کمرنگ سرش را از شرم به زیر انداخت و دیگر هیچ نگفت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *