غزل حافظ شماره 129
غزل حافظ شماره 119
۱۳۹۷-۰۳-۱۰
غزل حافظ شماره 140
۱۳۹۷-۰۳-۱۰

اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد

نهیب حادثه بنیاد ما ز جا ببرد

اگر نه عقل به مستی فروکشد لنگر

چگونه کشتی از این ورطه بلا ببرد

فغان که با همه کس غایبانه باخت فلک

که کس نبود که دستی از این دغا ببرد

گذار بر ظلمات است خضر راهی کو

مباد کآتش محرومی آب ما ببرد

دل ضعیفم از آن می‌کشد به طرف چمن

که جان ز مرگ به بیماری صبا ببرد

طبیب عشق منم باده ده که این معجون

فراغت آرد و اندیشه خطا ببرد

بسوخت حافظ و کس حال او به یار نگفت

مگر نسیم پیامی خدای را ببرد

تعبیر غزل

حادثه ای برایت اتفاق افتاده که حتی عقل هم عاجز از حل آنمی باشد. در تاریکی هستی که روزنه ای برای فرار پیدا نمی کنی. دلت را قوی کن. با فکر کردن به مرگ چیزی حل نمی شود. امیدوا باش، نسیم الهی در حال وزیدن است و مشکلت مثل معجزه ای برطرف می شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *