غزل حافظ شماره 209
غزل حافظ شماره 208
۱۳۹۷-۰۳-۱۰
غزل حافظ شماره 211
۱۳۹۷-۰۳-۱۰

غزل حافظ شماره 209

     

قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود

ور نه هیچ از دل بی‌رحم تو تقصیر نبود

من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم

هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود

یا رب این آینه حسن چه جوهر دارد

که در او آه مرا قوت تأثیر نبود

سر ز حسرت به در میکده‌ها برکردم

چون شناسای تو در صومعه یک پیر نبود

نازنین‌تر ز قدت در چمن ناز نرست

خوش‌تر از نقش تو در عالم تصویر نبود

تا مگر همچو صبا باز به کوی تو رسم

حاصلم دوش به جز ناله شبگیر نبود

آن کشیدم ز تو ای آتش هجران که چو شمع

جز فنای خودم از دست تو تدبیر نبود

آیتی بود عذاب انده حافظ بی تو

که بر هیچ کسش حاجت تفسیر نبود

تعبیر غزل

تقصیر خود توست که همه چیز را از دست داده ای. تو لایق داشتن همه چیز بوده ای ولی الان حسرت همه ی آنها را می کشی. احساس پیری می کنی و فعلا” کاری از دستت برنمی آید. عذاب و ناراحتی تو را همه می فهمند اما کسی کمکی به تو نمی کند. خودت باید دوباره همه چیز را بسازی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *